جادو و دعا نویسی

اول نیستیم اما سعی میکنیم بهترین باشیم .

جادو و دعا نویسی

اول نیستیم اما سعی میکنیم بهترین باشیم .

جادو  و دعا نویسی

لینک گروه:

https://telegram.me/joinchat/CeTgRz4xlJF9OLrI-K2LiA

ارتباط با ما :

https://telegram.me/movazzaf

لینک کانال 1 :

https://telegram.me/doanevisy

لینک کانال 2 :

https://telegram.me/daromanavey

آداب دعا کردن چیست آداب دعا چیست ابطال سحر و بخت گشایی ابطال طلسم بخت استجابت دعا انصراف عمار مکان چیست تماس با دعانویس تماس با دعانویس خوب خواص شرف الشمس دعا دعای بخت گشائی سریع دعای برآورده شدن حاجت دعای رزق و روزی دعای رزق و روزی فراوان دعای رزق و روزی مجرب دعای سریع الاجابه دعای مهر و محبت زن و شوهر دعای مهر و محبت کردن دعای دعای آشتی زن و شوهر دعای ازدواج سریع دعای افزایش رزق دعای بخت گشایی و ازدواج دعای برطرف شدن مشکل دعای حاجت دعای حاجت فوری دعای رزق مغازه دعای رزق و روزی دعای رفع بلا دعای رفع درد دعای رفع مشکل دعای سریع الاجابه دعای طلب حاجت دعای محبت شوهر دعای محبت کردن دعای مهر و محبت دعای کارگشایی دعای گشایش بخت دعای گشایش بخت مجرب دعوت برهتیه مستجاب شدن دعا معنی قمر در عقرب مفهوم قمر در عقرب چگونه دعا کنیم چگونگی مستجاب شدن دعا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان رمالی» ثبت شده است

ماجرایی که خانم همسایه با مبلغ گزافی که این دعانویس از او گرفته بود من را ترغیب کرد تا آدرس این دعا نویس واقعی به معنای تمام کلمه را بگیرم تا ببینم قضیه احضار جن و پری آن هم جلوی چشم های من آدمیزاد راست است یا ساخته و پرداخته ذهن منتظر خانم پیرهمسایه. این بود که یکی از روزهای سرد زمستان عزمم را جزم کردم





 برای رفتن پیش همین دعانویس. یکی از کوچه پس کوچه های جنوب تهران در خیابان خاوران.زنگ که زدم خانومی جوان در را باز کرد. من را راهنمایی کرد به اتاق کار آقای ... دعانویس. ورودی در اتاق های خانه دعانویس درست روبروی در ورودی بود و دست چپ آن اتاق کوچکی که محل کار دعانویس ما آن جا قرار داشت. یک اتاق کاملا کثیف و بهم ریخته با کمدی کوچک کنار اتاق . یک پلوپز کوچک جای بخاری با یک تکه آجر روی آن و ته اتاق هم پرده ای کثیف و رنگ و رو رفته نصب شده بود که پشت آن کلی وسایل و خرت و پرت ریخته شده بود. در و دیوار هم پر بود از ادعیه فراوان وعکسی از آقای دعانویس به اضافه تابلویی از شمایل امام حسین (ع). یعنی اینکه من اهل ایمانم و دوستدار اهل بیت!کلی ورقه کوچک که روی آن ها دعاهایی که "مثلا" با زعفران نوشته شده بود هم ریخته شده بود کنار اتاق محو تماشای در و دیوار اتاق بودم که دعانویس آمد. من را دعوت کرد به ناهار. یادم افتاد که همکاران روزنامه کلی سفارش کردند مبادا چیزی برای خوردن قبول کنم. تشکر کردم. خیلی زود برگشت.

گفتم: می خواهم برایم سرکتاب باز کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۸
https://telegram.me/movazzaf